به گزارش خبرگزاری حوزه، روزهایی که سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان بههمراه شهیدان ابراهیم همت، محسن وزوایی، محمود شهبازی، محمدحسین ممقانی، عباس کریمی و ... در کردستان و جنوب افتخار میآفریدند در کنار آنها بود. کسانی که امروز گرد سپیدی بر مو دارند و در دلشان فراق یاران، لحظهای آرام و قرار ندارند. آنها که امروز سفیری هستند از تاریخ دفاع مقدس و در کوره آن دوران آبدیده شدهاند، هرچند که نامآور و سردارند اما در گمنامی روزهای پر پیچ و خمِ خاطرههایشان به خود میاندیشند که چرا ماندهاند و حسرتی دارند نامتناهی. سردار شهید حسین همدانی هم یادگاری است از آن سالهای دوستداشتنی.
نقش مهم روحانیون در دوران دفاع مقدس
سلام و درود میفرستیم به محضر شهدای انقلاب اسلامی، امام شهدا، شهدای دفاع مقدس و شهیدان گرانقدر جامعه روحانیت که هم نقش تبلیغی به عهده داشتند و هم در کنار رزمندگان به عنوان راهنمای آنها و پاسخ به سؤالات دینیشان در جبههها و در بخشهای مختلف یگانهای رزم نقش ارزندهای داشتند. و هم اینکه در پست و جایگاه فرماندهی جنگ، نقشآفرین بودند.
بنده قبل از شروع جنگ وقتی در پاسگاههای مرزی حضور پیدا میکردم در آنجا احساس کردم کسانی که در آن شرایط به جبهه میآیند، روحیة ایثار و فداکاری و شهادتطلبی در وجودشان ظاهر شده است. دیدم بچهها، پامنبری هستند و تربیتشدة مبلغین دینی و روحانیت ما. اینها کسانی هستند که به درستی در مسجد و مکتب و جلسات قرآن و هیئات مذهبی آرزو میکردند که یک روز صحنة واقعیای پیش بیاید تا مانند مجاهدین صدر اسلام و رزمندگان نهضت سیدالشهدا(ص) در عرصة جهاد فیسبیلالله قرار بگیرند.
روحانی ایثارگری که دیده بان شد
از آن زمان بود که ما به حضور برادران روحانی در جبهههای جنگ، بهخصوص در روزهای اولیه جنگ، در منطقه سرپل ذهاب احساس نیاز کردیم. ما در همان روزهای اول تهاجم ارتش حزب بعث در سرپلذهاب با یک مشکل روبرو شدیم و آن این بود که دیدهبانهایی میخواستیم برای دیدهبانی و استفاده از آتش توپخانه. بهخصوص در آن روزهایی که ما شاهد حجم آتش توپخانه دشمن، بمبارانهای هوایی و حمله هلکوپتر دشمن بودیم. داوطلب میخواستیم برای دیدهبانی. چون در آن موضع، دیدهبان باید میرفت و به پشت دشمن و به ارتفاعاتی که دشمن در حال تاخت و تاز و تهاجم بود، نفوذ میکرد. اگر هم شبی ارتفاع دست ما بود، معلوم نبود فردا دست ما باقی بماند. یک برادر روحانی به نام «غفاری» داوطلب شد در کنار بعضی از دیدهبانهای برادران ارتشی، قرار بگیرد. ظرف ده، پانزده روز ایشان به یک دیدهبان حرفهای و کاملاً مسلط تبدیل شد. دیدهبانی شد که تمام آتش توپخانة ارتش و جاهای دیگر را در اختیار او قرار میدادند. این مرد بزرگ آذوقهاش را برمیداشت و میرفت 48 ساعت در منطقه دشمن نفوذ میکرد و از آنجا دیدهبانی میکرد و چقدر رفتار آموزندهای داشت. کسانیکه در کنار این روحانی بزرگوار و شهید عزیز ما آقای غفاری قرار گرفتند، تربیت شدند. ایشان هم دیدهبانی میداد و هم آموزش دیدهبانی میکرد و هم موعظه میکرد. یادم هست قیمت گلولهها را از دوستان ارتشی گرفته بود. وقتی درخواست آتش میکرد و شلیک میکرد، اگر یک مقدار با هدف فاصله داشت، خودش را جریمه و توبیخ میکرد که چرا این گلوله با این هزینهاش، به هدف نخورد! کاری کرد که هرکس که کنار غفاری آموزش دید ، یاد گرفت که نباید گلوله را هدر داد، اسراف است و گناه. این پول بیتالمال است؛ به همین خاطر دیدهبانهایی که آقای غفاری تربیت کرد، دیدهبانهای دوبعدی بودند هم از بعد تخصصی دیدهبانی و هم از بُعد معنوی و دینی و مذهبی سرآمد بودند.
نقش روحانیت در روحیه بخشی به دلاورمردان رزمنده
نقش روحانیت در تبلیغ، ترویج و استقامت و استمرار در بچههای رزمنده خیلی بالا بود. من یادم هست قبل از عملیات فتحالمبین، در تشکیل تیپ27 محمدرسولالله(ص) در پادگان دوکوهه هر گردان ما یک روحانی داشت. در آن زمستانِ سردِ پادگانِ دوکوهه، ما با تأمینات و آموزشهایی که حاجاحمد متوسلیان برنامهریزی کرده بود، مواجه شدیم. در صبحگاه یک روحانی با لباس رزم و عمامه و با دردست گرفتن پرچم گردان، جلوی گردان میدوید و بعد هم نرمشها و حرکتهای ورزشی انجام میداد. من دیدم در حالیکه همه درازکش بودند و داشتند نرمش شنا را انجام میدادند، یک روحانی، پرچم را برافراشته نگهداشته بود و حرکت شنا را انجام میداد. به او گفتیم حاج آقا اذیت میشوید، پرچم را بخوابانید و حرکت را انجام دهید. گفت نه این علم است، پرچم است، این باید برافراشته باشد همیشه؛ ولو آنکه ما درازکش باشیم؛ ولو آنکه ما در میدان جنگ با شهیدان مواجه شویم. هرکس شهید شد کس دیگری باید پرچم را افراشته نگه دارد.
یا مثلاً در عملیات بیتالمقدس یادم هست که در کنار جاده در ایستگاه نود با یک روحانی که بلندگو بهدست داشت، مواجه شدیم. صبح عملیات بیتالمقدس یعنی روز دهم اردیبهشت 61، مدام پشت جبهه دائم در حرکت بود و به بچهها روحیه میداد و تقویت میکرد؛ اخبار جبهههای دیگر را بیان میکرد و همه را آماده میکرد برای استقامت و مقابله با پاتکهای دشمن. در همان صبح ده اردیبهشت، زمانی که عراقیها چندین پاتک انجام داده بودند، یکی از تکاورهای عراقی مجروح شده بود و از خاکریز خودش را به این سو انداخته بود و اسیر شده بود. بچهها به خوبی با این اسیر برخورد کردند. اولین درخواستش آب بود و رزمندهها یک مقدار آبی را که در قمقمهشان ذخیره کرده بودند به او هدیه کردند، نوازش و پانسمانش کردند و بلافاصله او را به عقب منتقل کردند. یعنی این برخورد و رفتار بچهها نتیجة حضور روحانیونی بود که بهصورت تبلیغی رزمی در بین بچهها فعالیت میکردند.
آمار شهدای روحانی در صدر بالاترین شهیدان است
بنابراین ما در طول هشت سال دفاعمقدس نقش روحانیت را برجسته میدانیم. امروز شهدای روحانیت نسبت به جامعة هدف و آماری که روحانیت در آن تاریخ داشته، نسبت به سایر اقشار در صدر بالاترین شهیدان است، بخصوص لشکر27 و سپاه تهران. امروز مدرک و اسنادی داریم که بیش از چند صد نفر در همین لشکر از روحانی و طلبه ما به شهادت رسیدند که اینها هم نقش تبلیغی داشتند هم نقش فرماندهی. هم رزمنده بودند و هم در تیمهای شناسایی نقش داشتند. چقدر از گشتهای عملیاتی را ایشان اداره میکردند و هم نقش پشتیبانی داشتند و هم پاسخ سؤالات شرعی بچهها را میدادند.
من بهیاد دارم که در اعزامهایی که انجام میشد بعضی وقتها با تعداد روحانیای بیش از میزان نیازمان مواجه میشدیم و از اینها در بخشهای پشتیبانی و تدارکاتی هم استفاده میکردیم.
بنابراین امروز مدال زرینی به عنوان پیشتازان دفاعمقدس بر سینة جامعة روحانیت ما نقش بسته است و انتظار هم همین است از کسانیکه سربازان امام زمان(عج) هستند و بیشتر با آموزهها و درسهای دینی آشنایند نقش اول را در موقع فداکاری داشته باشند.
منبع: ماهنامه فکه